امروزه شاید بتوان اصلیترین هدف همه جوامع، را پیشرفت در همۀ ابعاد زندگی فردی و اجتماعی دانست. جهان امروز دریافته است که تعلیم و تربیت آشکار و ضمنی افراد نوعی سرمایهگذاری ملی است و هر کشوری که در این راه تلاش بیشتری نماید، بدون شک از ثمرات آن در آینده برخوردار خواهد شد. بررسی عوامل مؤثر بر پیشرفت و توسعه در جوامع پیشرفته نیز نشان میدهد که همه این کشورها از نظام تربیتی توانمند و کارآمدی برخوردار هستند. این کشورها نسبت به هرگونه ضعف در فهم مفاهیم و مهارتهای مربوط به تصمیمگیری و تحلیل اقتصادی حساس بوده و برنامههایی را جهت مقابله با آن از سطح کودکستان تا دانشگاه از طریق برنامههای رسمی و غیررسمی تدارک میبینند. آنگونه که در بررسی اجمالی از مستندات این قبیل برنامهها و اهداف و محتوای آنها بهدست میآید، هدف از این آموزشها، فهم خوب و کافی از دانش اقتصاد برای آحاد آن جامعه است؛ به نحوی که در عرصه مسائل اقتصادی شخصی و مسائل پیچیدهتر از قبیل سیاستهای اقتصادی کشور، بتوانند ادراک، قضاوت و رفتارهای مستدل و عقلایی را در یک دنیای پیچیده و متحول از خود نشان دهند.
در غرب با تکیه بر آموزش های مردم مبتنی بر دو حوزه اقتصاد نظری و اقتصاد سیاسی، جوامع را به این جهت سوق دادند که برای پیشرفت و توسعه جزء نظام اقتصاد سرمایه داری، نسخه دیگری وجود ندارد اما باید توجه کرد که اهمیت تعلیم و تربیت اقتصادی در ادبیات دینی به اندازهایی است که آموزههای اسلامی با تاکید بر سه دسته عقاید، اخلاق و احکام اقتصادی به دنبال تعلیم و تربیت اقتصادی افراد میباشند. در بعد عقاید اقتصادی دین به دنبال آموزش مفاهیم اقتصادی مانند پذیرش مفهوم رزق، برکت و زندگی پس از مرگ است. در بعد اخلاق اقتصادی به دنبال قابلیت های کنترلی مانند نهی از حب مال که از آن به شهوت تعبیر شده است، میباشد و در بعد احکام اقتصادی به دنبال آموزش دستورات اقتصادی مشخصی مانند علم به احکام خمس و زکات است.